سماسما، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره

سما جان

اولین خاطره تلخ

سلام دخترم می خواهم بعد از تولدت که تا امروز همش خاطره خوش بوده یک خاطره تلخ برات بنویسم در تاریخ ٢١/٥/١٣٩٠ بابای یکتا و کیمیا جان (محمد) به رحمت خدا رفت و یکتای یک ساله و کیما جان در سوگ پدر عزیزشان نشستند خیلی روزهای بدی بود چرا که پدر کیمیا پسر عموی مامان و بابا بود   ...
24 مرداد 1390

واکسن چهار ماهگی

سلام عزیزم بلاخره مامان موفق شد در تاریخ 14/5/90 واکسن چهار ماهگیت را بزنه (زنجیره ) شب خیلی تب کردی مامان و مامان شنهاز تا صبح بیدار موندن  ولی امروز که دارم اینو می نویسم حالت خوبه و رفتی پیش رها جان ...
14 مرداد 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سما جان می باشد